علی عزیز دل ماعلی عزیز دل ما، تا این لحظه: 9 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره
زندگی شیرین مازندگی شیرین ما، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

♥`*•.¸علی کوچولو پسر پاییزی من ¸.•*´♥

ღ♥ یه روز بد ♥ღ

سلام قاصدک مامان........ خوبی گل من؟! مامانی امروز خیلی ناراحتم......کلی گریه کردم.... آخه اتفاق خیلی خیلی خیلی بدی افتاد... امروز دایی ِ مامان از زنش جدا شد... اونها خیلی با هم خوب بودن و عاشق هم بودن... مشکلاتی هم داشتن،مثل همه ی زن و شوهر ها... اما بچه دار نشدن...13 سال از زندگیشون گذشت...تا همین عید 90 هم با هم خوب بودن اما یهو رفتار زنداییم عوض شد...گفت میخوام جدا شم...گفت من بچه میخواستم.... اما دایی زیر بار نرفت....دوسش داشت...میگفت نمیخوام زندگیمو از دست بدم... یکسال دوام آورد زیر فشارهایی که زنش بهش آورد...مهرش رو اجرا گذشت و ... امروز دایی راضی شد...راضی شد ازش جدا شه... امر...
20 ارديبهشت 1391

ღ♥ تولد خاله جون ♥ღ

سلام به نی نی ِ نازم...!     جات خالی مامانی...!دیروز رفتیم خونه مامان جون... دیروز جمعه بود اما بابایی کار داشت و صبح زود بیدار شد و ساعت 12 ظهر برگشت خونه.. یه کم پای نت نشست و چون خسته اش بود رفت تو اتاق دراز بکشه... که کم کم چشاش گرم شد و خوابش برد...! ناهار هم خونه ی مامان جون دعوت بودیم و کم کم داشت دیر میشد که بابایی گفت خودت برو من یه کم استراحت میکنم و بعدش با دوستم میریم نمازجمعه و از اونطرف میام اونجا... منم ماشینو برداشتم و خودم رفتم خونه ی مامان جون..... ساعت 3 شد و از بابایی خبری نشد...!!! زنگ زدم گوشیشو جواب نداد...!! حدسم درست بود مامانی...!!بابایی هنو...
16 ارديبهشت 1391

ღ♥ برنامه ریزی های ما ♥ღ

سلام مامانی ِ نازم... خوبی؟! راحتی پیش خدا؟!      دخترم یا پسرم... برای اومدنت کلی برنامه داریم...! توی صحبتهام با خدا به خودش هم گفتم...! گفتم خدا جون میدونی  چقدر نی نی  رو دوست داریم و بی صبرانه منتظر روزی هستیم که  بذاریش توی دامنمون...! ولی ما کلی برنامه ریختیم واسه اومدنش...! پس ما رو عفو کن از یه بارداری ناخواسته!   گل ناز ِ من...!من و بابایی خیلی دوست داریم شما یه فرزند با ایمان و با خدا باشی... اهل نماز و روزه و کارهای خیر باشی... صبور و مهربون و زیبا باشی... واسه همین دوست داریم قبل دعوت کردنت به این دنیا  ب...
11 ارديبهشت 1391

ღ♥ یه جمعه ی دلپذیر ♥ღ

  سلام نی نی ِ نازم...! دیروز مامان جون و خاله مریم اومدن خونمون... چون آقا جون نبود و اونها تنها بودن گفتم برای ناهار بیان خونه...   عصر من و بابایی و خاله مریم رفتیم توی حیاط ماشینو شستیم و کلی آب بازی کردیم....! حسابی خسته شدیم...!   خاله مریمت کلاس چهارم ابتداییه...!خیلی خیلی نی نی ها رو دوست داره...! منم یه دونه آبجیشم و از وقتی ازدواج کردم حسابی دلمون برای هم تنگ میشه    و میگه یا هرروز تو بیا خونه یا من میام خونتون...! اگر تو بودی که  فکر کنم دیگه خونه ی ما رو ول نمیکرد و به شوق ِ تو همیشه اینجا بود...!    این اولین جمعه ای بود...
2 ارديبهشت 1391

ღ♥ کاش تو هم بودی ♥ღ

مامانی امشب قراره دسته جمعی واسه شام بریم پارک....... کاش تو هم بودی.... اون وقت از یک ساعت جلوتر می بردمت تو اتاقت و آماده ات میکردم...! بهت پودر بچه می زدم ...یه لباس خوشگل تنت میکردم....برات عطر می زدم....                                        موهاتو شونه میزدم و اگه دختر باشی یه گیر موی خوشگل هم میزدم رو موهای نازت...... اونوقت کلی میبوسیدمت و خدا رو به خاطر داشتن تو شکر میکردم.....   بعدشم توی پارک می بردمت سوار تاب و سرسره و اسباب بازی های دیگه بشی......           ...
31 فروردين 1391

ღ♥ هم بازی های نی نی ِ نازم ♥ღ

  ♥  مامان آینده  ♥   می نویسه  :                      نی نی ِ ناز خوشگلم  وقتی به دنیا بیای  دو تا همبازی داری توی خونه...! خونه ی ما یه حیاط داره با دو تا ساختمون 2طبقه که رو بروی همه...! اون طرف حیاط مادر جون طبقه ی پایینه و عمو و زن عمو جونت به همراه دو تا نی نی خوشگلشون  " حسین و حنانه " زندگی می کنن... حسین 3 سالشه  و حنانه کوچولو یک سالشه...                        ...
31 فروردين 1391

ღ♥ برای نی نی عزیزم ♥ღ

  ♥  مامان آینده  ♥   می نویسه  :                                  سلام به نی نی خوشگلم.......   ای کاش وجود خارجی داشتی تا بغلت میکردم  و می بوسیدمت...!   مهربون من بی صبرانه منتظر روزی هستم که   وجودتو در آغوشم بگیرم و غرق بوسه ات کنم!!   گاهی اوقات به سرم میزنه که کم کم اقدام کنیم برای بچه دار شدن!   اما میدونی مامانی هنوز برای ما زوده...!   چون تازه 6 ماهه که من و بابایی ازدواج کردیم و هنوز کلی برنامه  ...
30 فروردين 1391

ღ♥ اولین پست ♥ღ

                          بسم الله الرحمن الرحیم....   با یاد و نام خدا اولین پست رو در وبلاگ نی نی ِ ناز ِ ما مینگاریم...   سلام مهربونا...   ما " مامان و بابای آینده " علاقه ی زیادی به نی نی داریم   ولی چون خیلی از ازدواجمون نگذشته و اول راهیم باید هنوز صبر کنیم تا شرایط برای   اومدن یه نی نی ِ ناز به جمع گرممون فراهم بشه...   برنامه های زیادی داریم برای آینده ی نی نی ِ نیومده...   که انشالله با یاری خداوند اونها رو اینجا ثبت میکنیم تا همیشه یادمون بمونه......
28 فروردين 1391